سالها در حوزه خاورمیانه تحقیق و بررسی کرده و فراتر از مرزهای جغرافیایی و توانمندیهای نظامی، فرهنگ و ارزشهای بومی را میشناسد؛ شاید همین هم موجب شده کتاب جدیدش درباره ایران یکی از منابعی باشد که به «سیاستگذاران در واشنگتن» توصیه شده است.
اسکات پیترسون، خبرنگار نامآشنایی در ایران است؛ چندی پیش بود که گفت عکس شهید آوینی و حاج بخشی را به دیوار اتاق کارش نصب کرده است؛ آن هم در حالی که سید شهدای اهل قلم، هنوز برای نسل نوجوان و جوان ما چندان شناختهشده نیست. سید را آنقدر خوب میشناسد که در روز شهادت با توییتی از او یاد کرد؛ همین هم بهانهای شد تا در گفتوگویی از او، که همه فیلمهای شهید آوینی را دیده، بخواهیم برایمان از «سید مرتضی» بگوید؛ کسی که هنوز در میان ما غریب است اما برای خبرنگار زبده آمریکایی «نابغهای» است که توانست با زبانی ساده و افکاری پیچیده، جنگ را بهدرستی برای مردم به تصویر بکشد.
پیشتر گفته بودید با یک موسسه آمریکایی که درباره جنگ ایران و عراق پژوهش میکند همکاری میکردید و وظیفه شما کار کردن روی فیلمهای روایت فتح بوده، لطفا درباره این موسسه توضیح دهید.
من خیلی درگیر کار موسسه نبودم. بیشتر علاقهمند بودم که بدانم نظام ایران چگونه اتفاقات جنگ ایران و عراق را روایت میکند و به آن شکل میدهد. فهمیدن سیاست مدرن ایران بسیار اهمیت دارد، علیالخصوص برای تفهیم عمق اظهارات مسئولان نظام ایران. در همین راستا من با مرتضی آوینی و مجموعه روایت فتح نیز آشنا شدم و به واسطه چند نفر از مترجمهایی که داشتم سیدیهای برنامه روایت فتح را تهیه کردم. برای ترجمه این سیدیها از افرادی استفاده کردم که در جریان محتوای آنها بودند؛ افرادی که پدرانشان در جنگ حضور داشتند و حتی خودشان آدمهای معتقدی بودند، به همین خاطر علاوهبر اینکه توانستیم بخشی از این سیدیها را ترجمه کنیم، بعضی از واژهها و اصطلاحات فیلم را نیز تفسیر کردیم. همچنین با بعضی افرادی که در این فیلمها حضور داشتند مصاحبه، گفتوگو و دیدار کردیم. یکی از افراد بسیار تاثیرگذار حاجبخشی بود. با برخی تصویربرداران روایت فتح نیز گفتوگو کردم، حتی بسیاری از کارگردانها، فیلمبردارها و اهالی هنر در ایران و خیلی از آنها به من گفتند که از مرتضی آوینی و تکنیکهایی که او در کارش استفاده میکرده، تاثیر زیادی گرفتهاند. تواناییهای او در روایت داستان بود، علیالخصوص تمرکز منحصربهفردش بر یک موضوع ساده و روایت آن برای اینکه بتواند یک مفهوم بالاتری را به مخاطب ارائه کند؛ این کاری بود که او تقریبا همیشه انجام میداد.
بعضا گفته میشود تکنیکی که آوینی در روایت فتح استفاده میکرد در دنیا منحصربهفرد و چیزی بود که مختص به خودش بود.
اعتقاد من هم این است، روشی که او در کار استفاده میکرد منحصر به خودش بود. اگر شما در ایران از هر فیلمساز مبتدی یا حرفهایای بپرسید میگویند با آثار و روش آوینی آشنا هستند. آوینی خودش فیلمنامه را مینوشت و عمده کار تولید را نیز خودش انجام میداد و این تصویربرداری و تولید در پشت خط مقدم صورت نمیگرفت، بلکه در وسط میدان جنگ کار تولید میشد. اگر در قسمتهای اولیه روایت فتح دقت کنید در تیتراژ برنامه خواهید دید از افراد زیادی- از فیلمبردار گرفته تا عوامل- با نام شهید آورده شده است. بنابراین علاوهبر اینکه کار بسیار خطرناک بود نوآوری زیادی در آن وجود داشت. همه کسانی که آوینی با آنها کار میکرد همّ و غم خود را بر این گذاشته بودند که روایت ایدئولوژیک و معنای واقعی جنگ را آنطور که باور داشتند، به مردم منتقل کنند و به خانه آنان بیاورند. مرتضی آوینی مغز متفکری بود که دادهها، تصاویر، روایتگری و... را بهگونهای به هم متصل میکرد که خروجی کار شامل لایههای متعددی باشد. برنامه روایت فتح در ظاهر امر بسیار ساده به نظر میرسد؛ تنها یک دوربین وجود دارد و در مقابل دوربین برای مثال یک کشاورز ایستاده و صحبت میکند. به نظر میرسد هیچ پیشتولید سنگین یا تجهیزات و ادوات زیادی در تولید و در فیلم نیست و همین سادگی باعث شده بود مردم با تصاویری که به صورت مستقیم از خط مقدم جبهه تولید میشد ارتباط برقرار کنند و تاثیر بگیرند.
بلافاصله بعد از انقلاب و در زمان تهاجم عراق به ایران، در حالیکه شاید هیچکس آمادگی تصمیم برای کار رسانهای و فرهنگی نداشت، مرتضی آوینی مانند یک قهرمان به صحنه آمد و توانست به سبکی جدید و با شجاعتی مثالزدنی آنچه را مردم باید از جنگ و مفهوم آن بدانند به آنها ارائه دهد.
دقیقا همینطور است. وقتی با دوستانم بهخصوص مخاطبان غربی صحبت میکنم برای توصیف مرتضی آوینی از واژه نابغه استفاده میکنم. میخواهم برایتان مثالی بزنم که اتفاقا برای آن یک مطلب نیز نوشتهام. این مطلب درباره اپیزودی از کار روایت فتح با عنوان «دلباخته» است. گروه روایت فتح طی عملیات کربلا به سراغ سربازی مسن میرود که در یک کانال در حال استراحت است. در این عملیات قرار بود مهران آزاد شود، نحوه بیان این سرباز مسن که یک کشاورز ساده بود و چگونگی توصیف شرایط در خط مقدم و ارتباط دادن او با داستان کربلا و امام حسین(ع) و بیان او درباره اینکه چطور واقعه عاشورا و امام حسین(ع) به آنها انگیزه حضور در میدان جنگ و جانفشانی داده است بسیار ساده و دلنشین است. این چیزی است که آوینی توانست بهخوبی ورای فضای جنگی، اعتقادات مذهبی را نیز اینگونه به خانه مردم بیاورد. کار آوینی متفاوت بود، همانطور که خودش میگفت بسیاری از کارها که ساخته میشد بیش از اندازه درگیر متن و حاشیههای تولید میشد و برای همین باورپذیری آن کم بود. او واقعیتهای میدان جنگ را بسیار ساده ولی با عمق زیاد به مردم منتقل میکرد. آوینی با استفاده از فضای جنگ باورهای دینی را به صورت ملموس بیان میکرد و این کار را بسیار تاثیرگذار انجام میداد. بهطوری این کار را انجام میداد که برای همه قابل فهم بود و چیزی از جذابیت آن برای متخصصان و اهل فن کم نمیکرد.
آوینی سراغ سربازان میرفت؛ نیازی نمیدید که کار را بر اساس گفتار و تفسیرهای فرماندهان یا مبلغان و روحانیون بسازد و مستقیم سراغ سربازانی میرفت که در کانالها و سنگرها بودند و عموما آنهایی که به صورت بسیجی و داوطلبانه به جنگ آمده بودند. آوینی توانسته بود علاوهبر فضای جنگ، ایدئولوژیای را که باعث شده بود پیر و جوان داوطلب حضور در میدان جنگ باشند به مردم منتقل کند. چیزی که در طرف دیگر میدان جنگ عراقیها هرگز چیزی شبیه به آن را نداشتند.
شاید اگر از سربازانی که برای صدام میجنگیدند سوال میکردید هیچکسی پیدا نمیشد بگوید که ما برای خدا میجنگیم. آیتا... خمینی(ره) جمله جالبی دارد که میگوید رادیو و تلویزیون ابزاری بسیار قدرتمند هستند و آنها در تربیت جامعه و مردم از مدرسه و دانشگاه هم اهمیت بیشتری دارند. این دقیقا چیزی بود که آوینی به آن اعتقاد داشت. آوینی فردی متفکر و با تفکراتی عمیق بود ولی میدانست که روایتش- روایتی که از جنگ میکند- باید صادق و باورپذیر باشد. شما برای اینکه بتوانید مفهومی عمیق را با زبان ساده بیان کنید باید دانش عمیق و ذهن پیچیدهای داشته باشید. پیکاسو قبل از اینکه- به اعتقاد برخی- طرحهای ناموزون و عجیب و غریب را خلق کند میتوانست به صورت عالی نقاشیهای پرتره را خلق کند. ابراهیم حاتمیکیا یکی از افرادی بود که از نزدیک با مرتضی آوینی کار کرده بود؛ او نیز کارگردان فوقالعادهای است، آخرین بار فیلمی که از او دیدم درباره مصطفی چمران ساخته شده بود که فیلم بسیار خوبی بود. درباره فیلم «به وقت شام» نیز تعریفهای زیادی شنیدهام.
به نظر میرسد حاتمیکیا راه آوینی را این بار با قدم گذاشتن در عرصه موضوعات بینالمللی ادامه میدهد.
این روند طبیعی است که فیلمسازان و هنرمندان ایرانی در آینده طی خواهند کرد؛ افراد متعددی از عکاسان و مستندسازان ایرانی را میشناسم که کارهای خیلی خوبی در سوریه و عراق انجام دادهاند.
در جایی من خواندهام که شما تصویری از شهید آوینی را در اتاق خود نصب کردهاید. به علاوه دو تصویر دیگر نیز در روی دیوار اتاق شما وجود دارد؛ یکی تصویر حاج بخشی و دیگری تصویری از سهراه مرگ در نزدیکی خرمشهر. چه چیزی باعث شد که شما این تصاویر را در اتاقتان نصب کنید؟
زمانی که در حال نوشتن کتابم بودم از این تصاویر برای یادآوری روایتشان استفاده میکردم. این تصاویر نمادهایی از اتفاقاتی بود که در زمان جنگ افتاد.
اگر بخواهید خیلی کوتاه مرتضی آوینی را معرفی کنید چه میگویید؟
آوینی یکی از اصلیترین افرادی بود که روایت جنگ ایران و عراق را تعریف کرد و به آن شکل داد و این اقدام توانست تاثیر زیادی بر سیاست و فرهنگ ایران امروز بگذارد. این کار او باعث شد سیاستگذاریهای امروز ایران، از کار او متاثر شود. چند ماه پیش در ماه نوامبر در مراسم پیادهروی اربعین من در نجف و کربلا بودم. در آنجا با دو جوان حدودا ۲۰ ساله ایرانی برخورد کردم که ظاهری مدرن و امروزی داشتند و یکی از آنها خودکاری در دست داشت که عکس مرتضی آوینی روی آن حک شده بود و برایم جالب بود که آوینی هنوز با مخاطب خود ارتباط دارد و هنوز زنده است.
*فرهیختگان
ارسال نظر